ضمیر ناخودآگاه یکی از جالب ترین موضاعاتی است که بسیار جذاب است و شناخت از ضمیر ناخودآگاه درچه ی جدیدی از شناخت را به شما می دهد. با شناخت مطالب ضمیر ناخودآگاه می توانید به بهترین وجه از آن استفاده کنید.ذهن ناخوداگاه یا ضمیر ناخودآگاه ما همیشه فعال است و تمام فعالیت های غیر ارادی ما را در اختیار دارد،ضمیر ناخودآگاه همیشه بیدار است. در این مقاله به جمع آوری اطلاعات از سطح اینترنت پرداخته ایم.سعی کرده ایم تمام مطالب را جامع در این پست بیان کنیم اما همانطور که میدانیم کار ما کم و کاست هایی خواهد داشت که سعی می کنیم آن را بهترش کینم اما حداقل این کار باعث می شود که نیاز به خواندن چندین مقاله از چندین سایت را داشته باشید و تمرکز و پیوستگی مطالب را از دست بدهید.
لطفا اگر در مورد این موضوع اطلاعاتی دارید با ما در میان بگذارید و یا اگر کتاب مناسب است آن را معرفی کنید تا دوستان و ما هم استفاده بیشتری کنیم و با هم اطلاعات بیشتری را به دست بیاوریم تا بتوانیم با اموزش دیدن زندگی خودمان را بهتر کنیم و به دیگران هم کمک کنیم زندگی بهتری داشته باشند. با آموزش دیدن می توان بسیار زندگی عالی پیدا کرد و به موفقیت های بسیار عالی دست پیدا کرد تا دوستان شما تعجب کنند که چطور در مدت کوتاهی اینقدر پیشرفت کرده اید.
ضمیر ناخودآگاه خود را جدید بگیرید.
توجه توجه:این پست شامل چندین مقاله است که از سایت های دیگر کپی شده اند اما ما این محتوا را در یک جا جمع کرده این تا به راحتی به آن دسترسی داشته باشید.
ضمیر ناخودآگاه به تعریف ویکی پدیا:
ذهن ناهشیار یا ضمیر ناخودآگاه یا ناآگاه دربرگیرنده پدیدههای روانی و فرآیندهای زندگی است که به وسیله شناسایی ادراک نشده و فاقد کیفیت آگاهیاند. ناخودآگاه انباری است پر از تمایلها، آرزوها و خاطرات خارج از دسترس که بر اندیشهها و اعمال تاثیر دارند. فروید نخستین کسی نبود که عوامل تاثیر گذار ذهنی را پیدا و کشف کرد، شکسپیر نیز در نمایشنامههای خویش آنها را عنوان میکرد. کاری که فروید کرد این بود که برای عوامل تاثیر گذار ذهنی در زندگی روزمرهٔ انسان، اهمیت بسیاری قائل شد.[۱]
مفهوم ناهشیار (The unconscious) از مبانی نظریه روان کاوی است. هر چند فروید «کاشف» ناهشیار نبود، نخستین کسی بود که در قالب کاوشی نظام مند، تاثیر آن را در حیات ذهنی بهنجار و نابهنجار آدمی بررسی کرد. در روان کاوی معاصر، ناهشیار واجد چهار معنای عمده است.
راز و رمز ناهشیار
یونگ (۱۹۳۴) بر وجه ناملموس و شبه اسرارآمیز ناهشیار تاکید داشت. او مشخصاً به جنبه های مذهبی و معنوی تجارب آدمی علاقه مند بود. یونگ مفهوم ناهشیار جمعی را ابداع کرد و آن را ذاتیِ آدمیان و در میانِ آن ها مشترک می دانست و بر آن بود که نسبت به ناهشیارِ شخصی توصیف شده از جانب فروید، در لایۀ عمیق تری از ذهن آدمی وجود دارد. او دیدگاه خود را بر این یافته بنا کرده بود که باورها، نمادها و اسطوره شناسیِ مذاهب و فرهنگ های بسیار متفاوت در طی اعصار و در نقاط مختلف جهان، وجوه مشترک بسیاری دارند.
فروید ذهن را به دو قسمت هشیار و ناهشیار تقسیم کرد. بخش هشیار ذهن در برگیرندهٔ تمام افکار، احساسها و اعمالی است که ما در حال حاضر از آن آگاهی داریم. ناهشیار شامل چیزهایی است که از آگاهی شخصی ما پنهان است. به باور فروید، ناهشیار، انگیزههای ابتدایی و غریزی ما و نیز خاطرهها و هیجانهای اضطراب آوری که از نفوذ آنها به ذهن هشیار جلوگیری شده است، را در بر میگیرد.
فروید یک ساختار عمودی و مرتبهای برای ذهن ارائه داد: ذهن هشیار، نیمه هشیار، و ذهن ناهشیار. که هر یک زیر سطح دیگری قرار میگیرند.
الگوهای کاربرد
ذهن ناهوشیار دارای سه الگوی کاربرد قابل تمیز به صورتهای صفت و اسم است. دومین آنها گسترده و غیر نظریهای است. و سومین آنها با دیدگاه خاصی در مورد نظریههای مربوط به شرایط انسان ارتباط دارد. اما هرسه اینها به نحوی به یک مفهوم کلی اشاره دارند و آن حالتی ذهنی است مبنی بر فقدان هوشیاری. به عبارت دیگر:
۱.(الف). اسم. حالتی که نشانه آن ناآگاهی و ناهوشیاری است.۱.(ب). صفت. مشخصه کسی که در چنین حالتی است. این معانی در متون فنی کم و بیش همان است که در زبان روزمره، یعنی به آن قطب پیوستار انگیختگی اشاره دارند که نشانه اش اغما، بی هوشی، خواب عمیق یا بی هوشیعمومی است.
۲.(الف). اسم. حالتی که نشانه اش فقدان آگاهی از فرایندهای جاری درونی است.۲.(ب). صفت. به آن دسته از فرایندهای درونی اطلاق میشود که به نحوی نامحسوس و غیر هوشیارانه جریان دارند. این دو معنا اگر چه تمامی فرایندهایی را که خارج از آگاهی آدمی روی میدهد در میگیرند، با این حال معمولاً به فرایندهای شناختی، هیجانی یا انگیزش اشاره دارند. فرایندهای فیزیولوژیکی بیشتر بدون آگاهی تشخیص صورت میگیرند، اما به ندرت از سوی کاربران به معنای این اصطلاح به کار میرود.
۳.(الف). در روانشناسی. های ژرفنگر، به ویژه در روانکاوی، بر حوزهای از روان اطلاق میشود که کارکردهای سرکوب شده نهاد، امیال و تکانههای ابتدایی، خاطرات، تصاویر ذهنی و آرزوهایی که بسیار اضطراب انگیز تر از آن هستند که بتوان آنها را به هوشیاری راه داد.۳.(ب). صفت. مشخصه همین تصاویر ذهنی، خاطرات و امیال سرکوب شده اولیه. توجه کنیم که فرض بر آن است که ناهوشیار (در معنای ۳ الف). دارای دو نوع ماهیت روانی است. :۱-یکی چیزهایی که قبلاً در هوشیاری بودهاند، اما از هوشیاری بیرون رانده شدهاند،۲-و دیگری چیزهایی که هرگز در هوشیاری نبودهاند.[۳]
«ناخودآگاه مثل کودکی است که اصل استفاده از حداقل انرژی را که در فیزیولوژی مطرح است محقق میسازد. یعنی کارهای تکراری از ضمیر ملتفت (به کسر فاء) به ضمیر غیرملتفت (به فتح فاء) منتقل میشود. لذا میبینید اول کار رانندگی سخت است ولی بعدها ضمیر ناخوداگاه عنان کارهای روتین را به عهده میگیرد و ذهن آزاد میشود برای کارهای مهمتر و هراز گاهی التفات به کار روتین و تصحیحات آن لذا در انرژی صرفه جویی میشود. و حتی نماز عادتی، بدون توجه خاصی با مدیریت داخلی ضمیر ناخوداگاه اداره و خوانده میشود و شما در آخر متوجه میشوی که نماز تمام شده است. مانند سویچ اوتومات در هواپیما که خلبان یا ضمیر خودآگاه را آزاد میکند. گویند اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک تحت مدیریت این ضمیرند.
ضمیر ناخودآگاه از زمان زیگموند فروید خیلی تئوریزه و باب شد و در بسیار موارد این تئوری به سوالات خوب جواب میدهد. هیپنوز با همین ضمیر سروکار دارد. این ضمیر مثل کودکی کارگر ساده است. اگر بگویید خسته نباشید نباشیدش را درک نمیکند، خسته را تحلیل میکند. در فیلمها از همین طریق با فریمهای مخفی دستورات و اطلاعاتی را که کمابیش مؤثر است به این ضمیر مخابره میکنند. در تبلیغات روی همین ضمیر هم کار میکنند. این ضمیر در شب یا غیر آن به تحلیل مسایل روز میپردازد تا مسایل منظم و مرتب و تا حد امکانش حل شوند. لذا میبینید مسایلی که دیروز فهم و حل نمیشود فردا و بعد از خواب بهتر فهم و حل و هضم میشود میتوان از این ضمیر نظرش را در خصوص مسایل مختلف جویا شد با روش وزنه و ریسمان و ... . البته این بدان معنا نیست که این ضمیر معصوم است و همواره نظرات عالی میدهد. ضمیر ناخودآگاه مثل کودکی کارگر و حرف گوش کن است که کارهای تکراری را مدیریت نموده و بار ضمیر ملتفت (به کسر فاء) را کاهش میدهد.
ناخودآگاه مخزن احساسات، افکار، تمایلات و خاطراتی است که خارج از آگاهی هشیار ما قرار دارند. بیشتر محتویات ذهن ناهشیار ما غیرقابل پذیرش و ناخوشایند هستند، مثل احساس درد، اضطراب یا تعارض. به عقیده فروید، ذهن ناهشیار براثر گذاریش بر روی رفتار ما ادامه میدهد، هر چند ما از این تاثیرات نهفته و ناآشکار، آگاهی نداریم.
قدرت ضمیر خودآگاه و ذهن ناخودآگاه – اسرار مغز
یکی از مفاهیم مورد استفاده در بررسی قدرت مغز و ذهن در رسیدن به موفقیت، مغز خودآگاه و مغز ناخودآگاه هست . حتماً شما هم اسم این دو موجود مفهومی رو شنیدی !
در این بخش می خوام اهمیت استفاده از ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه رو در کسب موفقیت با تو دوست خوبم در میان بگذارم .
مغز خودآگاه و ناخودآگاه با نام ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه و ذهن خودآگاه و ناخودآگاه هم شناخته می شوند.
ضمیر ناخودآگاه
قدرت ضمیر ناخودآگاه خود را درک کنید؛ اگر واقعاً قصد دارید که در زندگی خود به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید، باید بدانید که ذهن ناخودآگاهتان به چه صورت کار می کند و از خود واکنش نشان می دهد. باید به این امر اعتقاد داشته باشید که هیچ گاه برای دست یابی به رویاها و آرزوها دیر نیست.
هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می خواهید، دیر نیست. « جرج الیوت »
مغز انسان به دو قسمت تقسیم می گردد: خودآگاه و ناخودآگاه.
شاید تاکنون بارها از زبان دانشمندان شنیده باشید که افراد تنها از ۱۰% ذهن خود استفاده مینمایند. باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ تر و نیرومند تر عمل می کند و در حدود ۹۰% دیگر از واکنش های ذهنی ما را نیز همین قسمت تحت کنترل خود دارد. آیا می دانید ممکن است در زندگی شما چه اتفاقاتی روی دهد اگر بتوانید به طور کامل از ضمیر ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنید؟
بله می توانید از قدرت جادویی آن برای پیشبرد و ارتقای زندگی خود بهره بگیرید.
ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه مان احساس می کنیم، تمام چیزهایی را که می بینیم، می شنویم، حس می کینم، می چشیم و بو می کنیم برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده می شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهد شد.
در این قسمت از ذهن، نوعی مرجع کامل پیرامون کلیه وقایع زندگی ما درست می شود. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بدست آورده باشید، در این شرایط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد.
اگر در هر زمان دیگری با یک چنین رویدادی به طور مجدد در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک آن خاطره منفی را به یاد می آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می فرستد. کلیه خاطرات گذشته را به یاد شما می آورد و به شما آموزش می دهد که چگونه می توانید با در نظر گرفتن کلیه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید.
یک نمونه مناسب که می توان در این زمینه مطرح کرد، مثال همان کتری پر از آب در حال جوشیدن است. اگر دست شما یک مرتبه با کتری بسوزد در ذهن شما حک میشود که کتری داغ بوده و می تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسیب وارد سازد.
اگر یک چنین قابلیتی را نداشتیم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه میدادیم.
ضمیر ناخودآگاه این قابلیت را دارد که در آن واحد کارهای متفاوت را انجام داده و واکنش های بیشماری را بررسی کند. در عین حال شما می توانید راه بروید، تنفس کرده، و قلبتان ضربان خود را داشته باشد و… کلیه این وقایع در ذهن فرد ثبت می شود.
لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت ۲۴ ساعته در حال فعالیت می باشد، یکسره و بدون توقف و استراحت. یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است.
زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارها به صورت اتوماتیک وار انجام می شوند، شما فقط رانندگی می کنید.
نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخواگاه وجود دارد این است که ما را قادر می سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می توانید ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که سبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی گردد. کلیه افکار، رفتار، و تجربیاتی که از طریق ذهن خوآگاه درک می گردند، در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت و ضبط می شوند،
اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود.
برای ضمیر ناخودآگاه فرد محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد. یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید.
به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان. فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه را در رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به تحت کنترل خود در آورید.
به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. البته به این سادگی هم نیست و اینجا فقط اصل کار جهت آشنایی شما دوست خوبم گفته میشه .
هیچ گاه به خودتان نگویید که: “من شکست می خورم”، “توانایی انجام این کار را ندارم”، و یا “قابلیت انجام چنین کاری را ندارم”؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد.
باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند. با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه، و هر چیز دیگری را که فکرش را بکنید به زندگی خود وارد کنید.
میتوانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها راحس کرده و لذت ببرید. ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنیا می گذاریم. فقط باید یاد بگیریم که چگونه می توانیم تا بیشترین حد از آن استفاده نماییم.
اگر شما تمایل شدیدی به موفقیت داشته باشید، می توانید قدرت، نیرو و توان ضمیر ناخودآگاه خود را به منصه ظهور برسانید.
ضمیر ناخودآگاه چیست؟ امروزه ثابت شده است که در درون انسان دو لایه درونی وجود دارد که آنها را ضمیر می نامند؛ یکی ضمیر خودآگاه که کارهای ارادی و تصمیم های آگاهانه را انجام می دهد، دیگری ضمیر ناخودآگاه که هم کنترل تمام کارهای غیر ارادی سیستم بدن را انجام می دهد، مانند نفس کشیدن، گردش خون، کنترل سیستم های عصبی را بر عهده دارد و هم مسئولیت ساختن نظام باور های انسان را.
دانشمندان می گوییند، ضمیر ناخودآگاه مانند یک کامپیوتر عظیم است که می شود آن را برنامه ریزی کرد، یعنی همان گونه که کامپیوتر دارای یک کانال ورودی اطلاعات به نام « in put » و یک کانال خروجی اطلاعات به نام «out put » می باشد.
انسان هم چنین است. همچنین می گویند خروجی های یک کامپیوتر با ورودی های آن تناسب دارد و با استفاده از این قاعده ضمیر ناخودآگاه را هم می شود برنامه ریزی کرد و متناسب با اطلاعاتی که وارد آن می کنیم، می توانیم خروجی های مورد نظر را بگیریم.
همان گونه که برنامه نویسی یک کامپیوتر زبان خاص خودش را دارد، ضمیر ناخودآگاه هم زبان مخصوصی برای برنامه ریزی کردنش وجود دارد و اگر برنامه نویسی ضمیر ناخودآگاه را بدانیم می توانیم زندگی خود را آنگونه که می خواهیم عوض کنیم و تحولات دلخواه را در زندگی و در روابط خود ایجاد کنیم.
روش برنامه ریزی کردن ضمیر ناخودآگاه: ما با اطلاعاتی که وارد ضمیر ناخودآگاه خود می کنیم در واقع داریم او را برنامه ریزی نمائیم و برای ضمیر ناخودآگاه فرق نمی کند که این اطلاعات درست باشد یا غلط، به ضرر انسان باشد یا به نفع انسان!
کانال های ورودی اطلاعات در ضمیر ناخودآگاه
الف: اندیشه های لحظه به لحظه | ب: حواس پنجگانه
و هر آنچه که از طریق آنها دریافت می کنیم: دیده ها، تصاویر، شنیده ها و… این اطلاعات پیاپی وارد ضمیر ناخودآگاه می شوند و هر کدام مانند آجری هستند که ساختمان نظام باورهای آدمی را می سازند. اگر این اطلاعات و افکار بیشتر ضعف ها، مشکلات و بیماری ها بگردد، ضمیر ناخودآگاه الگوهای بیماری و مشکلات را به خود جذب می کند و در برابر مشکلات آسیب پذیر می شود.
بر عکس اگر این اطلاعات و افکار بیشتر پیرامون توانائی ها، موفقیت و سلامتی بگردد، ضمیر ناخودآگاه الگوهای موفقیت و سلامتی را به خود جذب می کند.
حال که متوجه شدیم وضعیت زندگی کنونی ما، ماحصل باورهای درونی ماست که این باور هم از دستاوردهای ضمیر ناخودآگاه می باشد، چرا آگاهانه او را برنامه ریزی نکنیم و برای دست یابی به موفقیتها از این ابزار قدرتمند استفاده نکنیم؟
قبلا گفته شد که تمام سرنوشت انسان در دست ضمیر ناخودآگاه است و ما اگر بتوانیم این ضمیر را همانند یک کامپیوتر برنامه نویسی کنیم می توانیم از خود انسان دیگری بسازیم.
از آنجائی که خروجی و دستاوردهای ضمیر ناخودآگاه بستگی به پیام ها و اطلاعاتی دارد که وارد آن می شود لذا برای برنامه ریزی نمودن آن قبل از هر چیزی باید ” ورودی ” های ضمیر ناخودآگاه را کنترل نمود؛
چگونه ما از یک بچه کوچک مراقبت می کنیم مثلا نمی گذاریم شاهد دعوای دیگران باشد، کلمات و عبارات ناپسند را بشنود و یا اگر در بیرون از منزل تصادفی پیش آید نمی گذاریم صحنه تصادف را ببیند، ضمیر ناخودآگاه هم همینطور است.
انسان با کنترل ورودی های ضمیر ناخودآگاهش می تواند دستاوردهای زندگی خودش را کنترل کند. از نگاه روانشناسان و اندیشمندان انسان شناس می توان با اجرای اصول زیر، ضمیر ناخودآگاه را برنامه نویسی و برنامه ریزی کرد:
۱ – اصل خود هوشیاری
خود هوشیاری به این مفهوم است که آدمی لحظه به لحظه نسبت به خود بصیرت و اشراف داشته باشد؛ و این نوعی حالت مراقبه و بیداری نسبت به خود است، مانند فرد روزه داری که دائم مواظب است که کاری نکند که روزه اش باطل شود.
در این اصل که یکی از بهترین و مهمترین راههای برنامه ریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه است فرد مدام توجه اش به کانالهای ورودی اطلاعات است، همان کانالهائی که قبلا بیان شد:
– حواس پنجگانه او باید هر لحظه مواظب باشد که زیبائی ها را ببیند، مثبت ها را بشنود، منظره های زیبا را تماشا کند، بوهای معطر را استشمام نماید، غذاهای خوشمزه بخورد و چیز های لطیف و دوست داشتنی را لمس کند.
این مواظبت و مراقبت لحظه به لحظه از ورودی های حواس پنجگانه حکایت از خود هوشیاری و بیداری آدمی نسبت به اطلاعات وارد شده به ضمیر ناخودآگاه اش دارد.
– اندیشه ها همچنین انسان در کار گاه تولید فکرش باید پیاپی افکار مثبت و روحیه ساز تولید کند؛ در چنین شرایطی ضمیر ناخودآگاه هر لحظه زیباترین پیام ها و مثبت ترین فرمان ها را در یافت خواهد کرد و بطور طبیعی خروجی های آن متناسب خواهد بود با ورودی ها.
۲ – اصل استفاده از قدرت تمرکز
تمرکز روی یک چیز تاثیر زیادی روی ضمیر ناخودآگاه دارد و بازتاب آن در روحیه و فکر احساس می شود مثلا تمرکز بر روی یک منظره زیبا و یا تمرکز بر روی یک فکر مثبت در روحیه انسان تولید روحیه شاد و اندیشه مثبت می کند و بر عکس تمرکز بر یک اندیشه منفی یا دیدن منظره ای ناخوش آیند، روحیه ای غمگین و اندیشه ای منفی در انسان تولید می نماید.
برای روشن تر شدن مسئله کافی است امتحان کنید، مثلا دو بار روی دو چیز جداگانه تمرکز کنید، یکبار روی جنازه ای که در یک تصادف له شده! و بار دیگر روی صحنه ای از پیوند ازدواج یک زوج خوشبخت!
نتیجه کاملا روشن است، ما به همین دلیل از این خاصیت و از این اصل می توانیم برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه استفاده کنیم و مرتب با تمرکز روی افکار مثبت و خاطرات شیرین، پیام های قدرتمندی را به کامپیوتر ضمیر خود وارد نمائیم تا هم ” باورهای عالی ” در ما ایجاد شود، هم “روحیه عالی ” پیدا کنیم و هم باعث جذب نیکی ها و زیبائیهای دنیا به سوی خود بشویم زیرا ضمیر ناخودآگاه بر اساس همان پیام های دریافتی، کائنات را با آدمی همنوا می کند که همان شرایط برای انسان بوجود آید.
اگر تمرکز بر بدبختی و عدم موفقیت باشد، آن را جذب خواهد کرد و اگر تمرکز بر موفقیت و سلامت باشد آن را جذب خواهد کرد. انسان قدرتی دارد که اگر بر هر چیزی تمرکز کند تمام سیستم بدنش متناسب با آن چیز هماهنگ می شوند، این یک اصل علمی است.
علت اینکه بعضی افراد به چیزی نمی رسند به این دلیل است که بلد نیستند که به چیز های خوب فکر کنند! اگر دانش آموزان ما یاد بگیرند که چگونه بر موفقیت تمرکز کنند، آن را بدست خواهند آورد.
۳– اصل استفاده از قدرت سئوال
هر سئوالی که انسان از خود می پرسد باز تاب خاصی در روحیه و فکر او ایجاد می شود، فرق نمی کند که طرح این سئوال با صدای بلند و علنی باشد و یا در عمق درون؛ سئوالات هم می توانند بار منفی داشته باشند و هم بار مثبت، لفظ ” چرا؟ ” اغلب بار منفی دارد؛
اگر سئوال شود ” چرا؟ ” روحیه ای که تولید می شود یک روحیه بد است و باوری هم که تولید می کند یک باور بد است، معمولا لفظ ” چگونه؟ ” بار مثبت دارد، اگر سئوال شود “چگونه؟” این سئوال بر تمام کائنات اثر می گذارد و درهای رحمت الهی را برای یک روحیه خوب و یک باور خوب باز می کند.
اگر سئوال شود “چرا همه چیز خراب است؟ ” کائنات کاری برای ما انجام نمی دهد چرا که همه چیز خراب است! اما اگر سئوال شود ” چگونه شرایط را بهتر کنم؟ ” ضمیر ناخودآگاه به دنبال جواب این سئوال می گردد تا همه چیز را بهتر کند! بنابراین با هر سئوالی که در درون ما شکل می گیرد یک قدم به سوی برنامه ریزی نمودن ضمیر ناخودآگاه خویش قدم بر می داریم.
” چرا؟ ” نگوئیم چون احساس بدبختی و نا امیدی ببار می آورد. ” چگونه؟ ” بگوئیم چون تغییر را به دنبال خود دارد. دانش آموزی که مثلا درس علوم را بلد نیست اگر از خود سئوال کند: ” چرا این درس را نمی فهمم؟” آنچه که عایدش می شود احساس یاس و ناامیدی واینکه نمیفهمد!! همین!
اما اگر از خود بپرسد: “چگونه است که این درس را نمی فهمم؟” ضمیر ناخودآگاه او به دنبال جواب می گردد تا بالاخره جواب سئوال را پیدا کند و مشکل بر طرف گردد. ۴-اصل استفاده از جملات تاکیدی مثبت هر جمله ای که در ذهن ما بگذرد، هر جمله ای که بر زبان آوریم، هر جمله ای که بنویسیم، هر جمله ای که بخوانیم و هر جمله ای که بشنویم یک پیام برای ضمیر ناخودآگاه است، ضمن اینکه این جمله ها یا روحیه را خراب می کند و یا عالی، می تواند وضعیت و شرایطی متناسب با آن کلام را برای ما ایجاد کند، برای درک این حقیقت بهتر است به جملات زیر را بر زبان آوریم تا به شکل کاملا ملموس متوجه این حقیقت شویم:
– من یک برنده هستم! – من به خود افتخار می کنم! – من همیشه درسم را خوب می فهمم! – من همیشه به سلامت زندگی می کنم! – من در هر کاری پیروز هستم! – سراسر وجودم غرق انرژی و شادی است! – من جاذب سلامتی و ثروت هستم! این عبارات چه تاثیری بر ما می گذارند؟ مسلما یک تاثیر خوب! و حالا به این جمله ها دقت کنیم و چند بار آنها را مرور کنیم:
– من یک بازنده هستم! – من مایه سرافکندگی هستم! – من هیچوقت درسم را نمی فهمم! – من همیشه بیمارم! – من در تمام کارهای زندگی ام شکست می خورم! – سراسر وجودم غرق درد و غم است! چه تاثیری بر ما می گذارند؟ مسلما یک تاثیر منفی و بد!
حال اگر عموم یک ملت، یا در صد بالایی از مردم یک کشور چنین فکر کنند که: – مردم کشورمن مردمی برنده هستند! – من به مردم کشور خود افتخار می کنم! – مردم کشور من مردمی فهیم و زیرک اند. – مردم کشور من همیشه به سلامت زندگی می کنند! – مردم کشور من در هر کاری پیروز هستند! – سراسر وجود مردم کشورم غرق انرژی و شادی است! – مردم کشور من جاذب سلامتیها و ثروتها هستند! این عبارات چه تاثیری برکل ما می گذارند؟
مسلما یک تاثیر خوب! و حالا به این جمله ها دقت کنیم و باور عمومی یک ملت چنین باشد: ما یک ملت بازنده هستیم! – مردم کشور ما مایه سرافکندگی ما در دنیا هستند! – مردم کشور ما هیچوقت نمی فهمند! – مردم کشور ما من همیشه بیمار و بد بخت اند! – مردم کشور ما در تمام کار های زندگی شکست می خورند! و …. این باورها چه تاثیری برملت ما می گذارند؟ مسلما یک تاثیر منفی و بد!
حال که کلمات و عبارات به این اندازه مورد قبول ضمیر ناخودآگاه است و او را خیلی زود تحت تاثیر قرار می دهند، چرا از این ابزار قدرتمند در جهت مثبت و در جهت موفقیت استفاده نکنیم؟ روانشناسان ثابت کرده اند هر مقدار که این کلمات و پیام ها با احساس بیشتری و ایمان بیشتری بیان گردند و وارد ضمیر ناخودآگاه شوند.
تاثیر آنها نیز بیشتر می باشد، چرا که بیان این کلمات و عبارات بیان یک خواسته است و خواسته های ما تقاضا های ما از خداوند است، ما در تعالیم دینی خود هم این مسئله را داریم که با تمام وجود دعا کنید تا به هدف اجابت برسد.
حدیثی امام جعفر صادق ذکر شده است که میگوید هنگامی که دعا می کنید، آنقدر با ایمان و باور دعا کنید به گونه ای که احساس کنید دعای شما اجابت شده و حاجت شما پشت در گذاشته شده است:” اذا دعوت فظن ان حاجتک هی فی الباب ” جوان یا دانش آموزی که خواهان موفقیت در درسهایش است.
اگر به ضمیر ناخودآگاهش این پیام ها را بدهد که: ” من یک برنده هستم “، ” من قطعا در درسم موفق هستم “. آیا بر او تاثیر مطلوب نخواهد گذاشت
۵– اصل تصویر سازی ذهنی
دادن یک عکس یا یک تصویر به کامپیوتر یعنی انتقال اطلاعات زیادی به او، همانگونه که یک کامپیوتر اطلاعات را در قالب تصویر دریافت می کند و آن را پردازش می نماید ضمیر ناخودآگاه هم همینطور است، هنگامی که ما تصویری را در ذهن خود خلق می کنیم دقیقا همان تصویر در ضمیر ناخودآگاه وارد می گردد و ضمیر ناخودآگاه، خود را موظف می داند که آن تصویر را در دنیای واقعی عینیت ببخشد. حال اگر در ذهن خود تصویر زیبائی از آینده ببینیم، آن تصویر تحقق پیدا خواهد کرد و اگر در ذهن خود تصویر بدبختی ها و ناکامی ها را جای دهیم ضمیر ناخودآگاه هم ساده لوحانه به دنبال جذب آن خواهد رفت! اگر یک ملت همیشه در ذهن خود تصویری از عدم موفقیت بسازد، ناکامی اندک اندک به سویش خواهد آمد و بر عکس اگر تصویر یک انسان موفق و پیشتاز را در خود به نمایش در آورد موفقیت و پیشرفت در مسیر زندگی اش قرار خواهد گرفت.
نتیجه گیری
هر فکری که می کنید به ضمیر ناخودآگاه شما منتقل می شود و این دستگاه شروع به پردازش آن می کند و با اطلاعات حاصل تغییری هرچند جزیی در محیط فیزیکی شما ایجاد می کند! بله این موضوع کاملاً صحیح است تفکرات شما بعد از عبور از ضمیر ناخودآگاه تبدیل به پدیده های فیزیکی می شوند .
شاید این ضرب المثل را زیاد شنیده باشید که از هرچه بدم میاد به سرم میاد! این یک پدیده طبیعی است وقتی شما مدام درباره چیزی فکر کنید خود به خود از بخش ارادی به ضمیر ناخودآگاه منتقل می شود و این یعنی پایان کار، شما دیگر تسلطی بر این بخش ندارید فکر شما وارد یک چرخه غیر ارادی شده است و به زودی تبدیل به یک پدیده فیزیکی خواهد شد و این پدیده چیست؟
درست حدس زدید همان چیزی که از آن می ترسیدید دلیل اصلی این که از چیزی که می ترسید به سرتان می آید ترس نیست دلیل این است که شما از ترس دائم به آن فکر می کنید و همین فکر به مرور تبدیل به واقعیت می شود و چه کسی آن را ساخته! بله شما مقصر هستید اگر دائم به چیزی فکر کنید ضمیر ناخودآگاه شما آن را تبدیل به واقعیت می کند.
قدرت تشخیص:
بر خلاف ذهن آگاه شما ضمیر ناخودآگاه قدرت تصمیم خوب و بد را ندارد بلکه فقط مانند یک آسیاب فعالیت می کند اگر گندم در آن بریزید به شما آرد گندم و اگر جو بریزید آرد جو می دهد، افکار خوب و بد همه از سوی ضمیر ناخودآگاه پذیرفته میشوند و در صورت پافشاری شما بر این افکار تبدیل به واقعیت می شوند پس چه بگویید من آدم بدبختی هستم و چه باور داشته باشید آدم خوشبختی هستید در هر دو صورت حق با شماست.
خوب، این ابزار در اختیار شماست و این شمایید که انتخاب می کنید چه چیزی را به دست این ماشین مغزی بسپارید! ثروت، خانواده خوب، موفقیت کاری، زیبایی ظاهری، آرامش خیال، زندگی مرفه و یا بی پولی، بدشانسی، بدبختی، انزوای اجتماعی و در کل عدم موفقیت. تنها کاری که باید بکنید این است هدف خود را انتخاب کنید آن را بنویسید و همواره به آن فکر کنید سپس صبر داشته باشید، ایمان داشته باشید، دیر یا زود به هدف خواهید رسید به همین دلیل برای انسان هیچ چیز غیر ممکن نیست.
امیل کووه که او را پدر فن تلقین نامیده اند می گوید: اگر شما بتوانید شخصی را که دچار وسوسه بیمار گونه سرقت است به این فکر بیندازید که دیگر دست به سرقت نخواهد زد، او دیگر دست به سرقت نخواهد زد.
منظور کووه از بیان (( به فکر انداختن )) در اینجا، ایجاد تصورات قوی و افکاری است که در فرد گرایشی به عملی و واقعی شدن آنها بوجود آید. کووه در این رابطه با قانون اثر مسلط چهار اصل بیان می کند:
- هرگاه اراده و تخیل در مبارزه باشند. تخیل پیروز خواهد شد و موضوع نهفته در آن عملی خواهد گردید.
- در کشاکش بین اراده و تخیل، نیروی تخیل به طور مستقیم متناسب است با مجذور اراده.
- هرگاه اراده و تخیل در توافق باشند، به یکدیگر اضافه نمی شوند بلکه در همدیگر ضرب می شوند.
- تخیل قوی به صورت رفتار درمی آید.
انسان هرگاه از لحاظ روانی آمادگی پذیرش یک تصور منفی یا مثبت را داسته باشد آن تصور به راحتی از بین نخواهد رفت و نقش آن خنثی هم نخواهد بود. بلکه همواره در رفتارهای فرد تاثیر خواهد داشت حتی اگر تلاش نماید آن را فراموش کند، باعث تداوم و تقویت بیشتر آن خواهد گردید.
نقل یک داستان کهن می تواند در درک بهتر این مسئله یاری نماید. می گویند روزی فردی به یک طالع بین مشهور مراجعه کرد و با پرداخت بهای هنگفتی از او خواست طالع و بخت او را بگوید و به گونه ای قطعی و واضح وضع او را بیان نماید.
طالع بین به او گفت در طالع شما سعادت و ثروتی عظیمی وجود دارد. اما شرط تحقق همه اینها آن است که تا ده روز اصلا به جن فکر نکنید اگر توانستید تا ده روز به جن فکر نکنید به سعادت عظیم خواهید رسید و ثروت هنگفت به ارث خواهید برد در غیر این صورت زندگی شما به روال سابق خواهد گذشت.
مرد از نزد او برخاست و از آن لحظه تا ده روز دیگر به چیزی نمی اندیشید جز جن و نیندیشیدن به جن. به این ترتیب تلاش ذهنی برای نفی و فراموشی یک تصور یا موضوع، غالبا نتیجه ای جز یاد آوری آن موضوع ندارد.
قانون کوشش معکوس
این قانون یکی دیگر از قوانین سه گانه امیل کووه است. این قانون به ریشه های تردید در انسان و موانع ذهنی بازدارنده در مخالف اراده اشاره دارد، و چگونگی کار کرد این گونه موارد روانی را مورد بررسی قرار می دهد.
این قانون میگوید اگر فکر کنیم که (( من می خواهم که فلان یا بهمان چیز واقعیت یابد )) و در همان حال تخیل بگوید (( تو می خواهی ولی این کار صورت نخواهد گرفت )) نه فقط آن چه را که می خواهیم به دست نخواهیم آورد، بلکه ضد آن تحقق خواهد یافت. امیل کووه در تفهیم این قانون بکلی از تمثیل های پاسکال استفاده می کند. هر گاه یک تخته چوب به طول ده متر و عرض بیست و پنج سانتیمتر را روی زمین بگذاریم.
هر کسی قادر خواهد بود از این سر تا آن سر تخته را طی کند. اما اگر ویژگیهای تجربه را تغییر بدهیم و همین تخته چوب را در ارتفاع برجهای یک کلیسای جامع بگذاریم، به دشواری ممکن است شخصی قادر به طی مسافتی از تخته باشد.
گووه معتقد است اگر ما شروع به حرکت بر روی این تخته کنیم، هنوز دو گام پیش نرفته، برخود خواهیم لرزید، زیرا مرتبا ارتفاع بلند و ترسناک و سقوط از آنجا را به خود یادآوری می کند، به این ترتیب سقوط خواهیم کرد. زیرا اراده برای گذر از تخته در برابر تردیدی که در مورد توانائی عبور داریم رنگ می بازد.
يكي از بهترين راههاي تقويت توانايييادگيري و بالا بردن نمراتتان اين است كه راه و روش كار كردن با قدرت ذهن ناخودآگاهتان را ياد بگيريد.
فرايند فكر كردن ناخودآگاه است و ما آگاهانه ازنتايج آن باخبر ميشويم. همه تغييرات در ناخودآگاه ما صورت ميگيرد. زماني كهآمادگيش را داشته باشيم، با آگاهي از آن تغيير باخبر ميشويم.
اما اين يعني چه؟اگر علاقمنديد بدانيد اين چه مفهومي دارد، مقاله را با ما دنبال كنيد...
تقريباً دو ميليون بيت ( واحد اطلاعات ) در هر ثانيه وارد سيستم عصبي انسان مي شود. تقريباً مي توان گفت كه ما با بمباراني از اطلاعات روبه رو هستيم. براي حفظ سلامت عقل، ذهن هوشيار ما اكثر محرك ها را فيلتر مي كند و ميلر (1956) كشف كرده است كه ما فقط مي توانيم هفت مثبت يا منفي دو بيت اطلاعات (27) در يك زمان استفاده كنيم.
اين ذهن ناخودآگاه است كه با ساير اطلاعات بالاي هفت بيت (مثبت و منفي دو) سروكار دارد كه در يك زمان خاص به آن توجه نمي كنيد. به محض اينكه توجهمان را به چيزي مي دهيم، آنوقت است كه ذهنمان آگاه مي شود. بعضي از قسمت هاي فيزيولوژي شما هميشه ناخودآگاه مي ماند. اين اصلاً نبايد مايه تعجب باشد. ذهن ناخودآگاه ما هميشه مراقب ماست. ما كه قلب، ريه ها، كليه ها و سيستم ايمني بدنمان را آگاهانه اداره نمي كنيم.
مي خواهيم به شما نشان دهيم كه چطور براي دست يافتن به قدرت ذهن ناخودآگاهتان از ذهن آگاهتان بگذريد. ذهن ناخودآگاه تقريباً 90% از كل قدرت ذهن شما را گرفته است، درمقابل 10% از ذهنتان كه براي فعاليت هاي روزمره از آن استفاده مي كنيد. ذهن ناخودآگاه گنجينه اي بسيار گرانبهاست، گنجينه اي از مهارت ها، حافظه، و تجربه.
قدرت تفكر مثبت را مي توان با استفاده از تاييدات و تصديق ها تقويت كرد. تصديق يك عبارت كوتاه در زمان حال است كه مداوماً براي تاثيرگذاشتن روي ذهن ناخودآگاه تكرار مي شود. ايده آل ترين آن بايد كوتاه و كاملاً واضح باشد. اين اهميت زيادي دارد چون ذهن ناخودآگاه نمي تواند به سادگي عبارات و جملات طولاني و پيچيده را تحليل كند. ذهن ناخودآگاه معمولاً با جملات كوتاه و مناسب بيشتر تاثير مي گيرد.
اما اكثريت مردم عادت به منفي انديشي دارند. اين يعني بيشتر روي نقاط مشكل دار زندگي خود متمركز مي شوند و مداوماً اتفاقي را كه دوست ندارند بيفتد، بر زبان مي آورند. اين مسئله معمولاً باعث مي شود كه مشكلات اصلي بيشتر و بيشتر شده و وضعيت حتي بدتر هم بشود. مثلاً يك دانش آموز ممكن است مداوم با خود بگويد:
"من هيچوقت در اين امتحان موفق نمي شوم".
يا "هميشه وقتي مي خواهم درس بخوانم حواسم پرت مي شود".
يا "من نمي توانم روي درسم تمركز كنم".
دانش آموزي كه مداوم اين تاييدات منفي را با خود تكرار مي كند، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، معمولاً به احتمال كمتري در امتحانات خود موفق مي شود و هيچوقت نخواهد توانست روي درس خود تمركز كند.
پشت هر احساس منفي يك فكر يا باور است و در اكثر موارد اينها افكار و عقايدي ناسالم هستند. منظور از ناسالم اين است كه نمي توانند به شما براي رسيدن به آنچه در زندگي مي خواهيد كمك كنند. يعني هيچ خدمتي به شما نمي كنند.
باور (معمولاً ناخودآگاه) مثل ماشه اسلحه مي ماند و باعث مي شود كه در برخي موقعيت هاي خاص زندگي شكست بخوريد.
اين را يادتان باشد: اگر مثبت فكر نكنيد و فكرتان را با افكار و باورهاي مثبت پر نكنيد، آنوقت افكار منفي براي خالي كردن شكاف ها مي آيند.
لطفاً هيچوقت توانايي هاي خودتان را دست كم نگيريد. هيچوقت نبايد فكر كنيد كه توانايي انجام كاري را داريد يا نه. سوال اصلي اين است كه آيا مي خواهيد فلان كار را بكنيد يا نه!
در مثالهاي بالا، آن دانش آموز تاييدات منفي را وارد مغزش مي كرد. درحاليكه بايد آنرا با تاييدات مشابه اما مثبت آن جايگزين مي كرد.
"من مي دانم كه در امتحاناتم موفق مي شوم".
يا "وقتي براي درس خواندن مي نشينم، اصلاً حواسم پرت نمي شود".
يا "قدرت تمركزم رو به پيشرفت است".
شايد انجام اينكار به نظر سخت بيايد، مخصوصاً در انجام كاري كه به نظرتان خيلي دشوار است. اما باور كنيد، اين هم مثل خيلي چيزهاي ديگر، فقط تمرين مي خواهد.
هرچه اين تاييدات را بيشتر و بيشتر با خود تكرار كنيد، آگاهانه يا ناآگاهانه، سريعتر به واقعيت تبديل خواهد شد. اما بايد مراقب باشيد چون اين روش هم براي افكار منفي و هم مثبت به اين خوبي عمل مي كند. يك زمان عالي براي تكرار تاييدات مثبت قبل از خواب يا بعد از بيدار شدن در صبح است. در اين اوقات، ذهن ناخودآگاه شما بيشترين ارتباط را با شما خواهد داشت. اگر بتوانيد آن عبارات را در طول روز با خود تكرار كنيد يا حتي بنويسيد و كپي هايي ازآن را همه جاي خانه بگذاريد، خيلي بهتر خواهد بود.
يك جايگزين خيلي خوب اين تاييدات "پيام هاي نيمه خودآگاه" است .
قدرت پيام هاي نيمه خودآگاه در طول سالها به اثبات رسيده است و براي برنامه ريزي ذهن ناخودآگاه از طريق روش هاي سمعي و بصري استفاده مي شود. درواقع، پيام هاي نيمه خودآگاه در عملكرد خود در ذهن ناخودآگاه آنقدر قدرت دارند كه در سال 1974، دولت امريكا همه انواع تبليغات راديو و تلويزيون با روش پيام نيمه خودآگاه را ممنوع كرد.
پيام هاي نيمه خودآگاه با كار كردن در سطحي كه توسط ذهن خودآگاه قابل تشخيص نيست، به ذهن ناخودآگاه مي رسند. درنتيجه ذهن خودآگاه هيچوقت فرصتي براي رد كردن آن پيدا نمي كند و ذهن ناخودآگاه مي تواند آن را پذيرفته و برحسب آن عمل كند.
استفاده از پيامهاي نيمه خودآگاه دو روش دارد: سمعي و بصري
پيامهاي نيمه خودآگاه بصري تاييداتي هستند كه با سرعت بالايي پيش روي چشم فلاش زده كه ذهن خودآگاه قادر به تشخيص آن نيست. درنتيجه اين تاييدات مستقيماً وارد ذهن ناخودآگاه مي شوند كه بلافاصله هم آنرا درك كرده و نسبت به آن عمل مي كند.
پيام هاي نيمه خودآگاه سمعي هم به همان روش عمل مي كنند بااين تفاوت كه دراين روش، صدايي با فركانسي كه بالاتر از آستانه نرمال شنوايي انسان است، اجرا مي شود. در اين حالت هم مثل نوع بصري، بااينكه ذهن خودآگاه قادر به تشخيص آن نيست، ذهن ناخودآگاه آن را دريافت كرده و بلافاصله به آن واكنش مي دهد.
هر دو نوع آن در رسيدن به قدرت شگرف ذهن ناخودآگاه بسيار نيرومند هستند.
وقتي قدرت ذهن ناخودآگاه خود را درك كرديد و شروع به تحت كنترل درآوردن آن كرديد، قادر خواهيد بود نمراتتان را با سرعت زيادي بالا برده و فرايند يادگيري خود را شديداً تقويت كنيد. آن وقت است كه درس خواندن برايتان لذت بخش خواهد بود نه يك فعاليت اجباري.
ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن ماست که بسیاری از تصمیمهای ناخودآگاه (خودکار) و برداشتهای ما در آنجا شکل میگیرد. روانشناسان ضمیر ناخودآگاه را سرچشمهی خلاقیت، اندیشهها و احساسات شهودی، الهام و بیداری معنوی میدانند. بسیاری از افراد بر این باورند که هر شخص میتواند از ضمیر خودآگاه خود برای ایجاد تغییر در ضمیر ناخودآگاهش استفاده کند، و آن را به تغییرات قابل ملاحظهای در زندگی شخصی خود تبدیل نماید. به بیان سادهتر، اگر میخواهید دستاوردهای بیشتری داشته باشید (پول، چشمانداز شغلی یا فرصتهای دیگر) باید خودتان را ارتقا دهید. زمانی که یاد بگیرید چطور طرز تفکر خود را تغییر داده و به قدرت ضمیر ناخودآگاهتان متصل شوید، زندگی شادتر و موفقتری خواهید داشت.
بخش اول: تغییر ضمیر خودآگاه
۱. اندیشههای اکتسابی شک و تردید نسبت به خود را شناسایی کنید
مطالعات نشان دادهاند، داشتن تردید نسبت به خود یا افکار خود توانایی عملکرد مناسب شما را محدود کرده و بر رسیدن به آنچه که قادر به انجام آن هستید اثر میگذارد. به عبارت دیگر، اگر به خودتان، قابلیتها و شانستان برای موفقیت تردید دارید، خودتان را آمادهی شکست کردهاید. به یاد داشته باشید افکار منفی نسبت به خودتان، بازتابدهندهی خود واقعی شما نیست، حتی اگر با گذشت زمان، این رفتارهای اجتماعیِ کسب شده و الگوهای فکری، واقعی به نظر برسند.
- هر زمان که دیدید نسبت به خود یا تواناییهایتان احساس منفی دارید، یک گام به عقب برگشته و درباره این موضوع فکر کنید. از خود بپرسید چه دلیلی وجود دارد که باعث شود در این کار موفق نشوید، و به زودی متوجه این امر خواهید شد که داشتن این افکار مشکوک و شبههبرانگیز نسبت به خودتان هیچ پایه و اساس واقعی ندارد.
- تا زمانی که تلاش نکردهاید، هرگز متوجه موفقیت یا عدم آن نخواهید شد. به چشم یک تجربه به آن نگاه کنید (بدون جمعآوری اطلاعات به نتیجهای قطعی نخواهید رسید)، و هر موقعیت به تحقیق و بررسی مخصوص به خود نیاز دارد.
۲. مثبتتر فکر کنید
به عبارت ساده، هر چقدر بیشتر به خودتان و تواناییهایتان ایمان داشته باشید، احتمال تلاش و موفقیت شما بیشتر خواهد بود. وقتی افکار منفی و پُر از تردید دربارهی خود را از بین ببرید، باید آنها را با افکار سازندهتر و مفیدتر جایگزین کنید. برای این کار استعدادها و قابلیتهایتان را باور داشته باشید، و یاد بگیرید که تعریف و تمجیدهای مثبت دیگران را بپذیرید.
محصولات پرفروش بامیلو حراج شد!!
- نقاط قوت، استعدادها و تواناییهای هر فرد را به رسمیت بشناسید، از جمله خودتان را.
- به جای انگشت گذاشتن روی خطاها یا نقاط ضعفتان تلاش کنید تا آنچه را که قابل تغییر است، شناسایی کنید.
- یاد بگیرید که وقتی با خودتان صحبت میکنید، مثبت باشید. یک روش خوب برای شروع تفکر مثبتتر این است که، چیزهایی را که در مورد خودتان به هیچکس نمیگویید، به خودتان هم نگویید.
- هر زمان که یک فکر منفی به ذهنتان وارد میشود، تلاش کنید تا با قدردانی از یک نکتهی خوب دربارهی خودتان به آن پاسخ دهید.
۳. روش رسیدن به اهدافتان را تغییر دهید
پیش از تلاش برای بهکارگیری تواناییهای ذهن ناخودآگاهتان، بهتر است طرز تفکر آگاهانهی خود نسبت به اهداف و آرزوهایتان را تغییر دهید. حتی اگر رؤیاهای بزرگی دارید، واقعبین بودن و انتخاب اهداف قابل کنترل و دستیافتنی اهمیت زیادی دارند. بهترین اهداف، اغلب به عنوان اهداف هوشمندانه (S.M.A.R.T) خوانده میشوند که دارای این خصوصیات هستند: مشخص (Specific)، قابل اندازهگیری (Measurable)، دستیافتنی (Achievable)، نتیجهگرا (Results-focused)، و مقید به زمان (Time-bound).
- مشخص: با خودتان دربارهی امیدها و آرزوهایتان رُک و صریح باشید.
- قابل اندازهگیری: اطمینان حاصل کنید که نتایج هدف شما را میتوان اندازه گرفت. در پایان باید بفهمید که به هدفتان رسیدهاید یا نه.
- دستیافتنی: با داشتن هدفی که به آسانی قابل دستیابی نیست، خود را برای شکست آماده نکنید. اطمینان حاصل کنید که هدف شما چیزی است که از نظر منطقی و با توجه به دانش و مهارت فعلیتان، دیر یا زود به آن دست خواهید یافت.
- نتیجهگرا: مطمئن شوید که هدف شما یک نقطهی پایان دارد و مجموعهای از فعالیتهای بیپایان نیست. باز هم مهم است که بدانید آیا در پایان به هدفتان میرسید یا نه.
- مقید به زمان: ساختار هدف شما باید در یک بازهی زمانیِ واقعبینانه باشد. بازهی زمانی باید به اندازهی کافی واقعی بوده تا اجازهی انجام کار لازم را به شما بدهد، همچنین داشتن حس فوریت و ضرورت آن (مانند یک مهلت خودخواسته) مانع به تعویق انداختنهای بیپایان از جانب شما شود.
اتمام نسخهی خطی یک کتاب در طول یک مهلت خودخواسته و ارسال آن به ناشران، میتواند نمونهای از یکهدف هوشمندانه باشد، به جای آنکه سادهانگارانه امیدوار باشیم که کتاب منتشر شود و هرگز زمانی برای اتمام نوشتن آن پیدا نکنیم.
بخش دوم: تغییر ضمیر ناخودآگاه
۱. ذهن خود را تغییر دهید تا جهان شما تغییر یابد
ضمیر ناخودآگاه شما میتواند تغییرات بزرگی در میزان خشنودی شما از زندگی هر روزتان ایجاد کند. اگر روزتان را با حال بدی شروع کردهاید، به احتمال زیادی تا اتمام روز حال شما بدتر خواهد شد. این موضوع به این خاطر است که الگوهای فکری ضمیر ناخودآگاه شما، تحت تأثیر نحوهی تعامل با جهان و همچنین روش پردازش اطلاعات و موقعیت اطراف توسط شما قرار دارد.
- بیشتر اتفاقات روزانه به طور مطلق خوب یا بد نیستند، اما اگر ضمیر ناخودآگاهتان شما را وادار کند تا خلقوخوی بدی داشته باشید احتمالا آن اتفاقات مانند باری بر دوش شما سنگینی خواهد کرد. عکس آن نیز صادق است؛ اگر ضمیر ناخودآگاه شما را برای داشتن خُلقوخوی مثبت آماده کرده باشد، احتمالا ناخوشایندترین اتفاقات را هم صرفا به چشم یک دردسر معمولی میبینید.
۲. عادتهای قدیم خود را کنار بگذارید
پرفروش ترین های ماه بامیلو را نصف قیمت بخرید!!
تخفیف ۳۱درصدی انواع هودی های برند ورزشی فیلا
ضمیر ناخودآگاه شما به طور قابل توجهی از طریق الگوها و عادتهای شناخته شده در زندگی روزمره عمل میکند. این همان چیزی است که به مغز شما اجازه میدهد هنگام رانندگی به سمت محل کار یا رسیدن به مترو، در حالت خودکار قرار بگیرد. گاهی اوقات حالت خودکار چیز خوبی است. اما اگر در حال تلاش هستید که تلنگری به قدرت ناخودآگاه مغزتان بزنید، لازم است تا روال زندگی خود را هر روز کمی تغییر دهید. این کار کمک میکند تا ضمیر ناخودآگاه شما بازهم سراغ طرز تفکرهای قدیمی که مانع موفقیت شما بودهاند، نرود.
- حتی تغییرات کوچک در روال زندگی روزمره میتواند تأثیر زیادی بر تعامل شما با جهان اطرافتان داشته باشد. شما ضمیر ناخودآگاهتان را وادار به داشتن تعامل بیشتر با محیط میکنید، که این کار سرانجام موجب آموزش ذهن برای تمرکز بر اهداف و تعامل با آنها میشود.
- سعی کنید هر از گاهی از مسیر دیگری به خانه بروید، یا هنگام برگشت به خانه روال کارهای خود را تغییر دهید. تغییرات کوچکی از این قبیل موجب تغییرات بزرگی در نحوهی تعامل ضمیر ناخودآگاه شما با محیط اطراف میشود.
۳. پذیرای افکار جدید باشید
هنگامی که فهمیدید ضمیر ناخودآگاه چگونه بر تعامل شما با جهان اثر میگذارد، خود را پذیرای افکار و احساسات جدید میکنید. این کار نیازمند زمان و تلاش زیادی است، اما در نهایت میتوانید تشخیص دهید چه زمانی و در چه موقعیتی مغز مخدوش میشود و به خودتان آموزش میدهید تا مانع تناسب جهان با جهانبینی خود شوید. وقتی به این مهم دست یافتید، شما تواناییِ آموزش ضمیر ناخودآگاه خود، برای ایجاد تغییرات واقعی در ادامهی زندگی را خواهید داشت.
- به عنوان مثال، شاید بخواهید وارد زمینهی کاریِ جدیدی شوید اما تواناییِ برقراری هیچگونه ارتباطی با رئیس خود را ندارید. به جای هراس از ارتباط با کسانی که به شما در رسیدن به رؤیاهایتان کمک میکنند، خود را وادار به صحبت با آنها کنید. از خانه خارج شوید و در مناسبتهای جمعی شرکت کنید. این کار موجب فراهم شدن فرصتهای جدید برای شما میشود یا حداقل اینکه طرز فکر شما دربارهی ارتباطات و نحوهی دنبال کردن فرصتهای شغلی را تغییر میدهد.
بخش سوم: ایجاد تغییرات در زندگی
۱. بدانید که چه میخواهید
داشتن یک ایدهی مبهم دربارهی آن چه که امیدوار به دستیابی به آن هستید به تنهایی کافی نیست. اگر واقعا میخواهید از قدرت ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنید، باید به روشنی بدانید که چه میخواهید. نتایج دلخواه شما باید بدون ابهام بوده و تا حد امکان مختصر و مفید باشند.
- به جای اینکه فقط در آرزوی یک نویسندهی مشهور جهان شدن باشید، خود را وقف نوشتن یک کتاب کنید. سعی کنید بهترین کتابی باشد که میتوانستید بنویسید، و تمام وقت خود را به اتمام این پروژه اختصاص دهید.
- نتایج مورد نظر را برای خود به شکل یک شعار یا سرود درآورده و مرتبا تکرار کنید تا در مسیر رسیدن به هدف خود باقی بمانید. هر زمان که نسبت به خودتان یا تواناییهایتان دچار شک و تردید شدید، شعار خود را تکرار کنید تا توجه شما به سمت اهدافتان بازگردد.
۲. انرژی خود را متمرکز کنید
آگاه بودن نسبت به آنچه که خواستار آن هستید اهمیت زیادی دارد، و حتی بسیار مهم است که بخش قابل توجهی از انرژی احساسی خود را معطوف به هدفتان کنید. هنگامی که دقیقا بدانید که چه میخواهید، نیاز خواهید داشت آن هدف را تصور کرده و طوری دربارهی آن فکر کنید که گویا همین حالا به آن دست یافتهاید.
- بعضی از کارشناسان اظهار میکنند ضمیر ناخودآگاه تنها در صورتی میتواند رفتارها و الگوهای رفتاری مشکلساز را از بین ببرد که شما اشتیاق لازم برای هدفتان را داشته باشید و بخش اعظم زمان و انرژی خود را صرف اندیشیدن دربارهی تواناییتان برای رسیدن به آن هدف کنید.
- با مثال انتشار یک کتاب ادامه میدهیم، کتاب خود را در دستان یک خواننده تجسم کنید، یا نسخهی خطی کتاب را در دستان یک ناشر که تحت تأثیر آن قرار گرفته تصور کنید. تصور کردن موفقیت به شما اطمینان لازم را میدهد تا صرف نظر از زمینهای که در آن مشغول به کار هستید، عملکرد بهتری داشته باشید.
۳. برای رسیدن به هدف تلاش کنید
تغییر طرز فکر و تمرکز انرژی بر روی نتایج هدف، دو گام ضروری بوده اما تنها بخشی از این معادله هستند. بخش دیگر نیازمند تلاش برای دستیابی به اهداف است. حال که بر شک و تردیدهای درونی خود غلبه کرده و طرز تفکر و تعامل خود نسبت به جهان را تغییر دادهاید، به احتمال زیاد اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و از خودتان مطمئن هستید، اما هنوز به تلاش برای دستیابی به هر آنچه که رؤیای آن را میبینید نیاز دارید.
- به عنوان مثال، به جای شک و تردید دربارهی این موضوع، که آیا اصلا کتاب شما منتشر خواهد شد یا نه، منتقد درونی خود را ساکت کرده و حس اعتماد به نفس خود را تقویت کنید. حال شما نیاز دارید تا واقعا نسخهی خطی کتاب خود را نوشته، بازنویسی کرده و برای ناشر ارسال کنید. بدون اقدام و عمل تنها با افکار پوچ و واهی خود باقی خواهید ماند -درست است که اهمیت دارد- اما تا زمانی که با تلاش و عمل ترکیب نشود کافی نیست.
برگرفته از: wikihow.com
:: برچسبها:
ضمیر ناخودآگاه ,
ذهن ناخودآگاه,ذهن ناهوشیار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 4336
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1